Wednesday, August 25, 2010

سه دهه حکومت اسلامی از دریچه دوربین عکاسان

مطالبی را که در سال پیش نوشته ام و بنابه دلایلی در وبلاگم پستشان نکردم اینجا برای مروری در آینده پست می کنم

سه دهه حکومت اسلامی از دریچه دوربین عکاسان
حسن سربخشیان
٢٣بهمن١٣٨٨


افرادی که پا فراتر از دهه پنجم عمرشان گذاشتهاند و شاهد حوادث روزهای انقلاب بودند اکنون روایتگر آن برای جوانان ۲۰ ساله و ۳۰ ساله ای هستند که آنروزها را ندید ه اند
اما بهترین نوع انتقال این حس برای همانها که انقلاب را لمس کرده اند استناد به تصاویر و عکس های آنروزهااست که شور و حال مردم را در تغییر وضع موجود به تصویر کشیده اند.

برای نسل جوان اما دیدن فقط عکسها کافی نیست؛حتی اگر یک عکس به هزار کلمه بیارزد. هر چند عکس ها مفسران گویای آن روزها هستند اما باید واقعیت را آنگونه که بوده برای نسل جدید شکافت تا در فضای بسته داخل کشور که همه مطبوعات با سانسور روبرو هستند و هیچ امکانی برای دسترسی به اطلاعات شفاف وجود ندارد و تنها کانالهای رسمی تمام آنچه را لازم می دانند در اختیار مردم قرار می دهند راهی برای آگاهی دادن به این نسل وجود داشته باشد

عکس حسین پرتوی عکاس روزنامه کیهان از دیدار همافران با آیت الله خمینی در ۱۹ بهمن ۵۷ که پس از شایعاتی مبنی بر جعلی بودنش ، وی آن را تایید کرد نقطه عطف پیروزی انقلاب بود تا همگان بدانند ارتش نیز به مردم پیوسته است و این امر تنها با یک عکس به همه ثابت کرد که اینک نیروی نظامی هم با آیت الله خمینی است.
آنروزها البته عکسهای بی شماری نیز در روزنامه های ماههای اول انقلاب به چاپ رسیدند که به دلیل عدم وجود کنترل کافی از سوی دولت نوپای خمینی و شاید برای ارعاب طرفداران رژیم از تنوع بالایی برخوردار بودند. نمونه ای از این عکس ها عکس اعدام سران رژیم شاه بود که در روزنامه های آن روزها به کرات به چاپ رسید

بررسی رویدادهای سه دهه گذشته ایران نشان از اهمیت جایگاه عکاسی و عکس دارد که با انقلاب شروع شده و در ادامه با بحران گروگانگیری در سفارت امریکا در تهران و جنگ ایران و عراق به اوج خود رسیده است.

برای روشن شدن این مساله اشاره به عکس برنده جایزه معتبر پولیتزر که به مدت ۲۷ سال عکاس آن ناشناس باقی مانده بود کافیست تا فضای آن روزها برای خواننده روشن شود. فضای بسته آن روزهای ایران ، اعدام گروه های اقلیت و مخالفان رژیم و کشتار دسته جمعی مسانلی بودند که شاید تنها یک عکس توانست خبر های مکتوب جسته و گریخته در این و سو و آن سو در خصوص این فجایع را بدون هیچ شرح اضافی به تصویر بکشد. عکس مورد اشاره صحنه اعدام کردهای ناراضی در کردستان ایران را نشان می دهد که توسط جهانگیر رزمی عکاسی شده است. رزمی در سال ۲۰۰۶ و بعد از گذش٢٧سال توانست جایزه خود را دریافت کند

اگر چه حکومت برای تبلبغ خود از رسانه عکس بیشترین بهره را می برد اما سانسور و حدف شدید عکس هایی که گروهها و جریان های دیگر غیر از آیت الله خمینی و یارانش را نشان می دهد مهم ترین معضل در ارائه حقیقت آن روزها توسط عکاسان شده است .اکثر عکسهایی که از آنروزها به نمایش در می آیند همگی نشان از همراهی مردم با حاکمیت را دارند در صورتی که بسیاری از تصاویر آنروزها همچون حضور زنان ایرانی در راهپیماییها که بدون پوشش اسلامی و بدون چادر و روسری بودند همگی حذف شده اند نمونه بارزاین اقدام را می توان در حذف عکسهای کتاب انقلاب مریم زندی عکاس با سابقه در ایران بدانیم که به گفته وی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تنها با حذف تعداد زیادی از عکس ها حاضر به چاپ این کتاب خواهد بود

این در حالیست که تصویر مشهور ورود آیت الله خمینی به ایران که روی پله های هواپیما دیده می شود با حذف جدی در سالهای بعد مواجه شد. ابوالحسن بنی صدر نخستین رئیس جمهور ایران و صادق قطب زاده وزیر خارجه دولت موقت که در نسخه اصلی این عکس کنار آیت الله خمینی دیده می شوند بعدها در مطبوعات ایران حذف شدند. ابوالحسن بنی صدر به دلیل اختلاف با آیت الله خمینی مجبور به ترک ایران شد و قطب زاده نیز توسط حکومت اعدام شد.

این برخورد سلیقه ای و دوگانه حکومت با عکس و عکاسان ،حتی با عباس عطار عکاس سرشناس آژانس مگنوم آن چنان بود که در ۱۳ آدز ۱۳۸۵ با اتهام بهایی بودنش توسط روزنامه کیهان بازگشت وی به ایران با مشکل روبرو شد و اینک آژانس فارس که در ماه های اخیر غیر حرفه ای بودن خود را به وضوح به نمایش گذاشته عکس های وی را برای سالگرد انقلاب ۵۷ در سایت خود استفاده می کند.


همین برخورد دوگانه و فشارهای متعدد بر عکاسان آنان را در طول سه دهه گذشته برای انجام وظیفه حرفه ای خود دچار محدویتهای فراوانی نموده است . اوج این مشکلات را در ماجرای کشته شدن زهرا کاظمی عکاس ایرانی تبار کانادایی شاهد بودیم که در حین عکاسی از زندان اوین دستگیر و چند روز بعد توسط ماموران زندان به قتل رسید


در تمام دودهه اول انقلاب ایران که هنوز اینترنت وجود نداشت دولت حاکم مطلق ورود و خروج اطلاعات به کشور بود و تمام رسانه ها را کنترل می کرد
اما با گسترش تکنولوژی اینترنت که اتفاقا خود دولت وارد کننده این پدیده بود اینبار با فضای ناشناخته سایبری روبرو شد که به هر فردی اجازه می داد به اطلاعاتی غیر از آنچه از کانال رسمی دولت به مردم ارایه می شد دسترسی پیدا کند.
این امر هر چند با کنترل شدیدی از طرف دستگاههای امنیتی همراه بوده اما همچنان برای مردم این امکان را بوجود آورده است تا به آنچه دریچه ای رو به بیرون از کانال رسمی حاکمیت باشد دسترسی داشته باشند.


پس از ۳۱ سال از تاسیس اولین جمهوری اسلامی در جهان ، هر رسانه ای اگر در راستای اهداف و خواسته های جانبگرایانه دولت ایران قدم بردارد می تواند به آینده شغلی کارکنان خود امید داشته باشد و الا باید همیشه روزنامه نگاران و عکاسان رسانه های غیر وابسته نگران از دست دادن شغل خود و یا زندانی شدن و انواع و اقسام تهدیدها باشند. این در حالیست که ورود اینترنت دیگر مصونیت سابق را برای دولت ایران به همراه ندارد تا مانند آنچه در دهه شصت و هفتاد در ایران گذشت اطلاعات سانسور شود. اینک دسترسی به اینترنت فضای ناشناخته جدیدی را پیش رو باز کرده است که در آن دیگر نمی توان مانع دسترسی مردم به اطلاعاتی شد که سالها پنهان مانده بودند.

حکومت ایران برای مقابله با دسترسی اطلاعات از طریق اینترنت این بار علاوه بر فیلتر کردن سایت ها ، به بازداشت وسیع عکاسان و روزنامه نگاران و کسانی می پردازد که تولید کنندگان این اخبار هستند. انتخابات دهم اوج این رفتار حکومت با عکاسانی بود که تنها عکس های خود را منتشر نموده بودند. مجید سعیدی و ساتیار امامی - مهرانه آتشی - بابک بردبار ازجمله عکاسانی بودند که بازداشت شدند. تعداد زیادی از عکاسانی که عکس هایشان جلد مجلدات متعبر دنیا در روزهای آشوب ایران شد اینک کشور را ترک کرده اند و دربدر شده اند


مردم ایران اما در این مقطع مهم تاریخی ثبت وقایع را از مهم ترین وظایف یک جنبش دیدند و با استفاده از دوربین های آماتور و یا موبایل وظیفه ای که عکاسان سرشناس از انجام آن منع شده اند به عهده گرفتند. این حرکت مردم ایران نشان از اهمیت حفظ واقعیاتی دارد که در طول سی سال از انتشار و حفظ آنها ممانعت به عمل آمده است. همین تصاویر ساده که توسط مردم عادی ثبت شد ندا آقا سلطان را به جهانیان معرفی کرد

در حالیکه دولت ایران از ساختگی بودن تصویر کشته شدن ندا سخن می گفت و آن را کار سازمانهاي اسراییلی و سیا می دانست همچون زمانی که از دروغین بودن تصویر اعدام ناراضیان کرد در ۳۰ سال پیش و انکار آن حرف می زد.

سه دهه هزاران ندا در ایران و برای دفاع از حق انسانی خود به قتل رسیدند و عدم ثبت تصاویر آنان مانعی شد تا جهان به ایران توجه نکند. شاید برای همین باشد که هر ایرانی معترض خود تبدیل به یک رسانه شده است تا اینبار جلوی سانسور سرکوب خود را بگیرد وکار به آنجا برسد که پرزیدنت اوباما در مراسم دریافت جایزه صلح خود از ندا یاد کند.

No comments:

Post a Comment